محمد خنیفر در چرخش مبارزه طبقاتی
کارگران خوشنام، همانهایی هستند که همیشه در صف اول دفاع از همکارانشان میمانند و منافع جمعی کارگران را قربانی ترسها یا منافع شخصی خود نمیکنند. محمد خنیفر یکی از همین خوشنامان هفتتپه بود. به همین خاطر هم ماهها پیش از اتفاقات اخیر، هم زیر فحاشی و توهینهای یکی از مدیران بدنام (ایوب اسدی) بود و هم زیر تهدید به پروندهسازی از طرف کارفرما.
زمانیکه اسماعیل بخشی او را به درون جلسات مجمع نمایندگان میبرد، محافظهکارترین نمایندهها از حضورش احساس خطر کردند و به حضورش معترض شدند؛ چون جزو نمایندگان رسمی مجمع نبود . نهایتاً هم او جزو آخرین کارگران بازداشتیِ اعتراضات آذر بود که به قید وثیقه آزاد شد.
همین خوشنامی، جسارت و محبوبیتش میان کارگران بود که حکومت را بر آن داشت تا به سرعت پس از آزادی از زندان، او را روانۀ دیدار با وزرا در تهران کند و تصاویر حضورش بر سر میز مذاکره را از زوایای گوناگون در سطح وسیع میان کارگران تبلیغ کند تا بلکه به اعتبار او کارگران به مذاکراتی که در جریان بود، عمیقاً اعتماد کنند. آن زمان از همین دست حربهها برای شکاندن اعتصاب استفاده شد.
نهایتاً خنیفر بخشاً از روی بیتجربگی و بخشاً زیر تهدید و بخشاً با توهم به اینکه در صورت انحلال «مجمع نمایندگان» میتوان پیگیری حقوق کارگران را در نهاد شورای اسلامی کار ادامه داد، وارد شورای اسلامی کار شد.
اما در مدت کمتر از یک ماه ثابت کرد که نه مانند برخی از خیانتکاران و تطمیعشدگان قابل خریدن است و نه فشار امنیتی قرار است دهان او را ببندد.
در جریان اعتصاب چندروزۀ دیماه، خنیفر علیرغم فشارهای شدید امنیتی در هفتتپه، مبلغِ علنیِ اعتصاب در میان کارگران شد و به فاصلۀ چند هفته بعد نیز ترتیب تجمع دفاعی از اسماعیل بخشی را داد. نهایتاً بعد از آن تجمع بلافاصله دستگیر و کم و بیش در سکوت خبری زندانی شد.
زندانی شدن محمد خنیفر برای حکومت ضدکارگر جمهوری اسلامی به معنای شکست کل پروژۀ مصادرۀ نمایندگان و احیای شورای اسلامی کار بود و درست از همین روست که خنیفر را اینک وارد سریال اعترافگیریهای اجباری کردند و ثقیلترین کلمات را به زور و بافارسی نارس از دهان او کشیدند تا خبر زندانی و شکنجه شدنش را تکذیب کند! سرنوشت محمد خنیفر درسهای مهمی در خود دارد:
• دستگیری محمد خنیفر (بهعنوان نمایندۀ شورای اسلامی کار) پوشالی بودن این ادعا را نشان داد که فعالیت قانونی در شورای اسلامی مصونیت میآورد. ثابت کرد که دولت حامی سرمایهدارانی از قماش اسدبیگی، کوچکترین اعتراضی را ولو در چهارچوب نهاد دستساختش یعنی شورای اسلامی تحمل نخواهد کرد.
• این تجربه نشان داد که اگر پنج ماه پیش، نه دولت و نه کارفرما جرأت دست زدن به نمایندههای کارگری را نداشتند، به خاطر قدرت اعتصاب پشت نمایندگان بود. تنها زمانی که قدرت و اتحاد اعتصاب تضعیف شود، تعرض پشت تعرض به کارگران و نمایندگانشان میکنند.
ک نهایتاً نشان داده شد که چرا حمایت از نمایندگان کارگری باید «مشروط» باشد و همانطور که کارگران نباید به هیچ «نمایندهای» چک سفید امضا بدهند تا هر تصمیمی که خواست بگیرد، به همان نسبت تا جایی که مدافع کارگران باقی میماند باید از او حمایت کنند.
• هرچند از نمایندگان برای طرد و فراموشی اسماعیل بخشی، شکستن اعتصاب آذر و نهایتاً انحلال مجمع نمایندگان استفاده شد، اما مبارزۀ عملی ثابت کرد که بخشی از آن زیگزاگها محصول بیتجربگی (و به این اعتبار ضعف دخالتگری ما) بوده است و نه الزاماً تطمیع یا خیانت.
• درس بعدی به اپوزیسیون چپی است که برخورد منزهطلبانه دارند و به محض مشاهدۀ اولین انحرافات یا زیگزاگهای یک کارگر پیشرو، کار را تمامشده میپندارند و به جای زبان اقناعی به برخوردهای چکشی و طرد روی میآورند.
• در نهایت این تجربه نشان داد که حمایت ما از هر کارگر پیشرو باید با دو ابزار «دفاع عملی» و «نقد» همراه باشد. کسانی که دومی را حذف میکنند، ناخواسته دست به بتسازی از رهبران کارگری میزنند و پایۀ محافظهکاری و بوروکراسی کارگری را بنیان میگذارند و کسانی که بدونِ دفاع عملی، فقط نقد میکنند هم گوش کارگران را برای شنیدن و پذیرفتن نقد از دست میدهند و هم جناحهای کارفرمایی را تقویت میکنند.
کمیته عمل سازمانده کارگری – ۱۵ بهمن ۹۷
محمد خنیفر در چرخش مبارزه طبقاتی
زمان مطالعه: ۳ دقیقه