اجرای پروژههای پایپینگ نفت، گاز، پتروشیمی و پالایشگاه، به طور کلی بر کار دو دسته کارگر متخصص بنا شده: اول کارگران ماهری که در بخش «اجرایی» پروژهاند (مثل فیتر، جوشکار، مونتاژکار و غیره) و دوم کارگران ماهری که در بخش نظارتی مشغولند و بهاصطلاح کارگران «دفتری» اطلاق میشوند (مثل فورمن، سوپروایزر، بخش کنترل کیفیت و امثالهم).
موتور محرک اعتصابات سراسریِ پارسال و امسالِ کارگران پروژهای همین کارگران اجرایی هستند. کارکنان دفتری اغلب به خاطر دور بودن از کار یدی و سختیهای آن (بهاصطلاح پشتمیزنشینی)، نسبت به کارگران اجرایی محافظهکاری بیشتری در مقابل اعتصاب دارند. منتها چون تمام پروژه وابسته به «بخش اجرایی» است، توقف کارِ این بخش به معنای متوقف شدن کل پروژه (و تعمیمش به بخش دفتری) خواهد بود.
بخش سوم نیروی کار این پروژهها را کارگران ساده روزمزدی تشکیل میدهند که عموماً در بخش خدماتی و بنایی فعالند و سطح دستمزدهایشان شکاف فاحشی با کارگران ماهر صنعتی دارد.
از اعتصاب تابستان پیش تا الآن کارگران اجرایی پروژهای همیشه به درستی همکاران دفتری را هم به اعتصاب فرامیخوانده و خواستههای آنان را در فهرست اعتصاب میگنجاندهاند تا با غلبه بر این شکاف کاذب، اعتصاب متحدانه را تقویت کنند. با اینحال کارگران ساده از امتیاز این همبستگی بدین شکل بیبهره بودهاند.
به همان نسبت که کارکنان رسمی صنعت نفت به خاطر جایگاه باثبات خود مسئولیت همبستگی با اعتصابات کارگران پروژهای و پیمانی و قراردادی را به دوش میکشند، به همان نسبت همبستگی و صدا دادن به سایر کارگران ساده پیمانی هم به عهده کارگران ماهر اجرایی پروژهای است. تنها در این صورت است که میتوان الگویی برای پایان دادن به شکافهایی که مجموعه کارکنان صنعت نفت را با سطوح مختلف مهارت و نوع کار و قرارداد پاره پاره کرده، ساخت.